- حسرت ریختن (شَ / شِ اَ تَ)
حسرت کشیدن:
زند جوش خوناب دل در جگر
ز دل حسرت چند ریزم به در.
ظهوری (از آنندراج).
آرزویی در گره بستم در یکتا شدم
حسرتی از دیده بیرون ریختم دریا شدم.
بیدل (از آنندراج)
زند جوش خوناب دل در جگر
ز دل حسرت چند ریزم به در.
ظهوری (از آنندراج).
آرزویی در گره بستم در یکتا شدم
حسرتی از دیده بیرون ریختم دریا شدم.
بیدل (از آنندراج)
